یه دفترچه برداشتم تا واسهی خودم قوانین جدید بنویسم...
تا درس عبرتهامو بنویسم
یکی از قانونهای جدید این خواهد بود
که به جای استوریِ احوالاتم برای آدمایی که واسشون مهم نیست. اینجا بنویسم ولی نه برای آدمها... فقط و فقط واسهی خودم!
امسال هم رفتم دکتر..
اولش گفت روزه بگیر.. اگه دیدی اذیت شدی دیگه نگیر..
وقتی مامان بهش کفت که آقای دکتر دخترم صرع خفیف داره گفت که توصیهی ما به بیمارای صرعی اینه که روزه نگیرن.. و خب این ماه رمضون هم فرت!
پ مثل سابقه... پ همچنان رفتارهای دوگانه از خودش نشون میده.. پ همچنان باعث عصبی شدن من میشه... همچنان بعد از دیدنش کوه کوه غصه میشینه توی دلم تا حدی که میخوام از بغض خفه بشم..
من متوجه تفاوت خودم با آدمای اطرافم میشم
و مشکل اینه که دردها و دغدغههای هیچکدومشون شبیه من نیست.. البته به جز تا حدی فائزه! شاید اگه اونم نبود من دق میکردم توی این وطنِ غریب!
وقتی میام خونه دلم میگیره.. کلا از فضای بستهی خونه متنفرم.. از این دیوارها متنفرم.. خیلی روزها تا وقتی بیرونم حالم خوبه..
ولی وقتی میام خونه میریزم به هم..
از فردا دوباره میرم کتابخونه..
من هیچ خونه ای رو دوست ندارم..
ا رفتارش با من تغییر کرده. یا حداقل من اینجوری حس میکنم.. یه جور تظاهر به بیاعتنایی میکنه.. جلوی من زیادی مغرور میشه.. میخواد خودش رو بیتوجه نشون بده.. این رفتاراش از سر هرچی میتونه باشه مهم نیست. آدمها مختارن که هر احساسی دوست دارن نسبت به من داشته باشن..
پ.ن:مشکل این نیست که خدا هست یا نه. مشکل اینه که خدا، خدای همهی ادماست.. و قطعا توی این دنیا همه از من لایقترن.. همه لایقترن و اکه خواسته های من رو کس دیگهای بخواد به خدا حق میدم که الویت رو بده به اون!
- جمعه ۵ خرداد ۹۶
- ۱۲:۰۷