نامم را عاطفه نهاده اند...از سر حادثه ای بی ربط...
اینجا قرار نیست مزخرفات عاشقانه بنویسم.. قرار نیست غرق شوم در دنیای وبلاگ نویسی و یادم برود که اینجا فقط فرع بود.. که اصل چیز دیگریست..
هیچ وبلاگی دنبال نمیشود...کاری به دنبال کننده ها ندارم...و قرار نیست به هیچ وبلاگی سر بزنم..
اینجا از راهم می نویسم.. از چیزهایی که گاهی سد راه میشوند فکرم را خسته میکنند.. از گذشته هایی که گذشته و نگذشته.. و از روز هایی که میخواهم بسازم...
مهربانم هست... یاری و لطف و فضلش هست... و امید من به رحمت بی پایان و یاری بی نظیرش نیز هست...
واسلام
یا علی