نارسیده ترنج

گفتا من آن ترنجم...

اولین روز از بیست و دو سالگی

وارد اولین روز بیست و دو سالگی شدم در حالی که ۲۱امین سال تا آخرین لحظه تلخ بود و سعی کرد انتقامش رو ازم بگیره

دعوا... بحث‌.. فحش.. تحقیر.. نفرت..

اینا چیزای تکراری خونه‌ی ما هستن

و من حالم از این فضا به هم میخوره

واقعا از بابام بدم میاد

از ترسو بودن خودم بدم میاد از مامان بدم میاد.. از همه بدم میاد.. دلم میخواد برم زیر پتو... خودم رو از همه قایم کنم... مطمئنم هیچکس یادش نمیفته نیستم...

معده‌م درد میکنه... یه بغض توی گلوم نشسته... و کلی غم به دل دارم... من از این زندگی بیزارم

وقتی میگم بیزار یعنی واقعا بیزار.. یعنی از ثانیه ثانیه‌ش حالم به هم میخوره.. یعنی دلم میخواد هیچوقت هیچوقت هیچوقت به دنیا نمیومدم... یعنی احساس بدبختی میکنم..

به مامان گفتم به خاطر متولد شدنم نمیبخشمت

و بابا رو بیشتر نمیبخشم.. بابت هوسی که نتیجه‌ش منِ ناخواسته شد!

من هیچکس رو نمیبخشم

هیچکس رو.

بیست و دو سالگی

۵ روز  دیگه بیست و یک سالگیم تموم میشه و من وارد ۲۲ سالگی میشم

مهم نیست مبدا این زمان کی بوده

مهم نیست که گردش زمین به دور خورشید هیچ ربطی به عقل و پختگی نداره

مهم گذشت زمانه

مهم کم شدن ۳۶۵ روز دیگه از عمرمه.. 

امسال هیچ دستاوردی نداشت

درست مثل ۲۰ سالگی 

و مثل ۱۹ سالگی

حس میکنم سه تا ۳۶۵ روزه که فقط دارم گند میزنم

میفهمم دارم خودم رو حروم میکنم 

ولی نشستم به تماشای نابودی خودم

به فنا رفتن.. تباه شدن...

این زندگی به شکل مزخرفی، مزخرفه ولی من دارم ادامه‌ش میدم و هیچ کاری نمیکنم...

قرار نیست امسال با خودم عهد ببندم و بگم یس عاطفه! امسال دیگه سال توئه!میریم میترکونیم!

و تهش هیچی به هیچی!

ولی این نشستن و فقط تماشا کردن چی؟

کاری از پیش میبره؟ نه...

شاید نشستم منتظر یه معجزه.. یه نشونه.. نمیدونم

نمیدونم

مسیر گم است و ناپیدا..
و من سرگشته ام در این دهر دریوزه..
اینجا مینویسم تا کم شود از بار سخن.... تا سبک گردم برای پرواز
توییتر کفاف کاراکترهایی که مغزم رو پر کردن نمیده... موشتن داره از یادم میره و این خبر تلخیه...
اینجا سعی میکنم طولانی بنویسم.. اسم و آدرس رو عوض کردم چون آدم اون زمان نیستم..
حال من بالاخره خوب میشه
بالاخره روزی میرسه که مثل سگ جون بکنم تا به آرزوهام برسم..
و روز و شب هام شیرین خواند شد.
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan