نارسیده ترنج

گفتا من آن ترنجم...

شهلا

سلام

شهلا اسم معلم کامپیوتر سال اول راهنمایی ما بود.. یه معلم جوان..زیبا و خیلی شوخ و مهربون..

جلسه ی اولی که باهاش کلاس داشتیم نیومد..و وقتی جلسه ی دوم دیدیمش گفت که متاسفه و اون هفته مراسم عروسیش بوده..

برخوردش با ما که تازه وارد مدرسه ی به اصطلاح تیزهوشان شده بودیم برامون خیلی جالب بود..

نمیدونم بعد از اون چند جلسه باهاش داشتیم.. شاید دو و یا سه جلسه.. که خداحافطی کرد و برای همیشه رفت..

رفت آمریکا.. گمونم بورسیه برای همسرش بود ..

چند وقت براش ایمیل زدم که ما همگی دلمون براتون خیلی تنگ شده.. اونم جواب داد و شاید نوشته بود منم همینطور یا موفق باشد یا شایدم یه چیزی توی همین مایه ها...

بعد از اون من مجدد براش ایمیل زدم که کی برمیگردید که بی جواب موند..

من فراموشش کرده بودم..خیلی وقته که اصلا اون عاطفه ی دوران راهنمایی رو فراموش کردم.. عاطفه ی به قول نسترن مطرب و شیطون و شر رو.. تا اینکه چند روز پیش یادش افتادم .. اسمش رو توی اینترنت سرچ کردم و با دوتا کتاب مواجه شدم که گویا اون نویسنده ش بود..

خانم شهلا س !

برای شما آرزوی موفقیت میکنم..نه از طرف عاطفه ی شلوغ 7 سال پیش..

از طرف عاطفه ی منطقی و آروم الان.. که شما رو به یاد آورد ولی قطعا نمیشناسیدش...

مسیر گم است و ناپیدا..
و من سرگشته ام در این دهر دریوزه..
اینجا مینویسم تا کم شود از بار سخن.... تا سبک گردم برای پرواز
توییتر کفاف کاراکترهایی که مغزم رو پر کردن نمیده... موشتن داره از یادم میره و این خبر تلخیه...
اینجا سعی میکنم طولانی بنویسم.. اسم و آدرس رو عوض کردم چون آدم اون زمان نیستم..
حال من بالاخره خوب میشه
بالاخره روزی میرسه که مثل سگ جون بکنم تا به آرزوهام برسم..
و روز و شب هام شیرین خواند شد.
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan