نارسیده ترنج

گفتا من آن ترنجم...

دل شکستگی

سلام

دلم شکست..صادقانه میگم که دلم شکست.اون موقع ها که فاطمه توی دعواهای گروه تلگرامی با بقیه ی هم کلاسی هاش دعواش میشد و ناراحت میشد..من تعجب میکردم .. که اصلا این صحبت ها ارزش نداره. و تو واسه چی ناراحت میشی..

ولی امشب .. وقتی توی گروه بحث شد خیلی خیلی ناراحت شدم.. من برای خودم نمیگفتم.. من مصلحت جمع رو در نظر گرفته بودم.. نه مصلحت خودم رو من حرفی برای خودم نزدم.. من دیدم که جه جوری چت های نصفه شبی خواب خواهرم رو به هم زد و خانواده م رو عصبی میکرد.. من قهر دوماهه م با فاطمه رو یادم بود.. نمیخواستم برای کس دیگه ای هم همچین اتفاقی بیفته .. ولی متاسفانه اونقدری این پسرها احمق هستن که مدام من رو مسخره کردن.. لحن جدی من رو مسخره کردند و حتی مستقیما گفت دعوایی ام..

پسره ی بیشعور..

دیلیت اکانت تلگرام غیر فعاله.. وگرنه همون ظهر دیلیت اکانت میکردم..

حالا مجبورم یک ماهی از تلگرام دور باشم تا خود به خود دیلیت بشم..

اما این رسمش نبود..این رسمش نبود که هفته ی دوم دانشگاه دل آدم رو بشکنن..

نمیبخشمشون..نمیبخشم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مسیر گم است و ناپیدا..
و من سرگشته ام در این دهر دریوزه..
اینجا مینویسم تا کم شود از بار سخن.... تا سبک گردم برای پرواز
توییتر کفاف کاراکترهایی که مغزم رو پر کردن نمیده... موشتن داره از یادم میره و این خبر تلخیه...
اینجا سعی میکنم طولانی بنویسم.. اسم و آدرس رو عوض کردم چون آدم اون زمان نیستم..
حال من بالاخره خوب میشه
بالاخره روزی میرسه که مثل سگ جون بکنم تا به آرزوهام برسم..
و روز و شب هام شیرین خواند شد.
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan