سلام
احساس میکنم راه رو گم کردم.مثل همیشه.هدف معلوم بود اما یک دفعه ابرهای تیره اومدند و راه رو پوشاندند.من میدونستم.من کلی با خودم حرف زده بودم کلی اتمام حجت کرده بودم ولی بازم نشد که عمل کنم.یعنی نتونستم که عمل کنم.من دارم گم میشم دارم وسط ماز زندگیم گم میشم.میدونم باید بافت بخونم ولی نمیخونم میدونم که ولی درس دارم ولی این چهار روز هیچی درس نخوندم من دارم هدر میدم..دارم اسراف میکنم..من دارم به خدا خیانت میکنم..
به تمام حرف هایی که زدم..به قول هایی که دادم..من دارم خیانت میکنم .. این درست نیست.. من این رو نمیخوام..
عاطفه جانم..یادت باشه..تو راهت معلومه..تو خیلی وقته که راهت معلومه .. راه درسته ولی تو درست نیستی..تو باید درست بشی.. تو باید حرف های غلط و الگوهای غلط رو از خودت دور کنی.. عاطفه جانم.. دور عقل و دلت فیلتر بذار.. ورود احساس نامربوط ممنوع..ورود جنس مخالف ممنوع..ورود وسوسه و هوس ممنوع..ورود تنبلی ممنوع..
جان دل!!!تو کمکم کن..تو دستم رو رها نکن..تو نذار یادم بره..
تو حرف و عملم رو یکی کن
دوست دارم جان دل.. دوست دارم
- جمعه ۲۳ مهر ۹۵
- ۱۴:۳۵