همین الآن همه چیز تموم شد.
همین الآن جنازه ی احساسی رو که سه سال و نیم به دوش کشیدم انداختم دور.
راستش دیگه فهمیدم...
فهمیدم که این رها نکردن فقط و فقط به خاطر تنهاییم بوده...
ولی دیگه تموم شد...
دیگه برام مهم نیست
باید قوی تر بشم..
باید تنها تر بشم...
عاطفه جانم .... خیلی خیلی زیاد دوستت دارم...
خداجونم...خدای مهربونم...بابت اینکه لحظه ای نیست که من دست یاری کننده ت رو حس نکنم ممنونم.. و بدون که عاطفه خیلی خیلی زیاد دوستت داره... من نشونه هایی که سرراهم میذاری رو میفهمم عزیز دل!!!
سعی میکنم
تلاش میکنم...
- سه شنبه ۲۵ آبان ۹۵
- ۲۱:۱۸