نارسیده ترنج

گفتا من آن ترنجم...

دلم برای خودم تنگه

سلام..

باز هم سلام..

خسته‌م؟

ناراحتم؟

غمگینم؟

نمیدونم..

دیگه نمیدونم که دقیقا چمه... 

راستش حتی حوصله‌ی نوشتن هم ندارم..

دلم نوشتن میخواد

راستش از ماه رمضون خوشم نمیاد

از ماه رمضون وسط تابستون حتی میشه گفت متنفرم

چون انگار زمان می‌ایسته...

انگار همه‌ی مردم میرن توی کما...

انگار همه‌ی کارها متوقف میشه...

و من اینو دوست ندارم

من حس و حال و شور و نشاط اسفند رو دوست دارم... نه این جمود نعشی رو. نه این همه سکون رو..

دلم برای خودم تنگه..

دلم برای خودم تنگه

دلم برای خودم تنگه..

دلم برای خودم تنگه..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مسیر گم است و ناپیدا..
و من سرگشته ام در این دهر دریوزه..
اینجا مینویسم تا کم شود از بار سخن.... تا سبک گردم برای پرواز
توییتر کفاف کاراکترهایی که مغزم رو پر کردن نمیده... موشتن داره از یادم میره و این خبر تلخیه...
اینجا سعی میکنم طولانی بنویسم.. اسم و آدرس رو عوض کردم چون آدم اون زمان نیستم..
حال من بالاخره خوب میشه
بالاخره روزی میرسه که مثل سگ جون بکنم تا به آرزوهام برسم..
و روز و شب هام شیرین خواند شد.
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan